دلتنگ شده بودم. حتا برای سوگواری. برای از دست دادن کسی که نبود و دلم میخواست میبود. دلتنگ شده بودم حتا برای حال خراب عصرهای جمعه. برای غروب زودهنگام پاییز و گرفتن کنارههای اتوبان و بیهدف به آسفالت زدن. دلتنگ شده بودم حتا برای دل دادن به موسیقیهایی که قلبم را ریش میکند. برای مازوخیزم وحشی که میتواند جای ناخنهایم را روی مغزم به جا بگذارد. نبودنت خوشایند نیست. با این حال نبودنت هم رفع دلتنگی بود. از نبودنت برای جنون عصرهای پاییز ممنونم. برای تلاش مضاعف خاطرم در به یادآوردن خط شانهات. برای تلاش مضاعف مغزم برای به خاطر آوردن صورت زبرت. برای خاطر هوس دستهام برای لمس دستهات. برای تپش ناموزون قلبم در خیابانهای تهران. از تو ممنونم. بودنت را پشت در گذاشتهام؛ هرچقدر خودزنی کنم اما شعلههای منطقم گاهی زیادی بالاست.
از : نسرینا رضایی
424...
برچسب : نویسنده : hamzaaaad بازدید : 99