بجاى اين همه نوشتن؛
كافى بود يك بار
قلم را زمين ميگذاشتى
عطرِ هميشگى ات را در هوا پخش ميكردى
موهايت را باز ميگذاشتى
و رنگِ محبوبِ من را به سر ميكشيدى...
راه مى افتادى در كوچه پس كوچه هاى شهر و
سراغم را از آدمها ميگرفتى...
براى خودت ميگويم
حيف نيست اينهمه عاشقانه
بى مخاطب
دست به دست بچرخد در شهر!؟
برچسب : نویسنده : hamzaaaad بازدید : 99